آزادوار شهری به قدمت تاریخ

سعد الدین حموی :

عارف و صوفی شیعه قرن هفتم و از مریدان نجم‌الدین کبری بود.

چون سعدالدین مدتی در حمام یکی از شهرهای دمشق یا جبل قاسیون اقامت داشته بهمین جهت به حموی معروف شده است.

در بین ادبا اتفاق نظر در زاد روز مرگ وی وجود ندارد اما اجما کلی سال 586 را زاد روز حموی و سال 649 ه.ق سال وفاتش ذکر کرده اند.

در بحرآباد جوین سبزوار متولد شد،تحصیلات اولیه اش را در سبزوار و نیشابور گذراند و به منظور کسب فیض از محضر اساتید و مشاهیر وقت بمدت 25 سال از محضر اساتیدی چون خواجه نجم الدین کبری، صدرالدین قونوی و شهاب الدین خیوفی مستفیض و مفیض به شاگردانی چون شمس الدین طبری عزیز نسفی و ... گردید، وی را رائض به معنی رام کننده میدان دری و تازی و خسروایوان حقیقی و مجازی سیر وسلو ک از عین به یقین گفته اند.

حموی سعدالدین بعد از مرگ معین الدین جاجرمی مدرس مدرسه نظامیه نیشابور شد و آورده اند که بعداز نیشابور به خوارزم رفت و به صحبت شیخ نجم الدین کبری پیوست و از او اجازه ارشاد یافت، سپس به موطن خود بحر آباد جوین بازگشت و خلعتهای شاهانه را فروخت وبا پول آن خانقاه خود راتعمیر کرد وی در روز عید قربان سال 650 ه.ق جان به جان افرین سپرد وبه لقاء ا... پیوست. یکی از شاگردانش قطعه شعری در ماده تاریخ وفات وی به شرح زیر سروده است:

وفات شیخ(قطب)جهان سعد ابن حموی که نور ملــت اسلام و شمع تقوی بود

بـــروز جمعه نـــماز دگـــر در بـــحر آبــــاد سال ششصد و پنجاه عیداضحی بود

 وی از اصحاب نجم الدین کبری بوده و نوشته است وی در خدمت شیخ نجم الدین کبری به سلوک اشتغال نموده و شهریار کسور طریقت و خسرو اقلیم حقیقت بود و د رکشف حقایق و شرح دقایق تبهر داشت. و تصانیف آن حضرت در فارسی و عربی بسیار است و تحقیقاتش در علوم سلوک بی شمار . سعد الدین در علوم باطنی و ظاهری یگانه است .

کتب حموی:

1- سجنجل الارواح و نقوش الارواح

2- سکینه الصالحین

3- قلب المنقلب

4- کشف المحجوب

5- محبوب المحبین و مطلوالواصلین که در آداب و اختلاف است به نوشته کتاب مجالس المومنین این کتاب در علم حروف است.

 وی در نظم و نثر فارسی و عربی مهارت داشته از جمله اشعار وی است:

بی تو نه بهشت بایدم نه رضوان

نی کوثر و زنجبیل و بحر حیوان

با قهر تو دوزخ است دار رضوان

با لطف تو دوزخ همه روح ریحان

در دل ز فراق خستگی ها دارم

در کار ز چرخ بستگی ها دارم

با این همه غم تو نیز پیمان مرا

مشکن که جز این شکستگی ها دارم

*****

کافر مشو ار زلف نگارم بینی

مومن مشو ار عارض یارم بینی

در کفر میاویز و در ایمان منکر

تا عزت یار و افتخارم بینی

****

در هرچـه نــظر کنـــم تـو را بینــم مــن

در دیــــتده مـن تـــوئــی کــه را بیـــنم مـــن

جــز از تو که باشــد و کــه رابینـم مــن

کــی بـاشــد و گـــــر بــود چـــرا بینــم مــن

اندر دل من درون و بیرون همه اوســـت

 انـــدر تــن مــن جا و تن و خون همه اوسـت

آنــجا چگــونــه کفــر و ایــمـان گـــنجــد

 نی چون باشد و جود مـن چون همه اوست

میدان به یقین که هم بدوسیرازاوســت

در کوه قدر شـــر هـــم از او خــیر از اوســت

شور و شغب و مسـجد و میخانـــه از او

و اشـــرب و فغـــان فتــنه و دیـــر از اوســت

آنم که جهان چوحقه درمشت من است

دیـــن قـــوت حــق زقوت پشــت مـن اســت

کونین و مکان و هر چــه در عالم هست

 در قبضـه قــدرت و دو انگــشــت مـن اســت

ای قدرت تو معتدل نـــه بـــالا ونه پسـت

 وی چشم تو مخمور نه هشیار و نه مســـت

بــالجمله چنانـی که چنــان مــــی بایــد

 کس راتو چو محبوب نبوده است و نه هست

کس نیست که او شیفته روی تو نیست

 سر گشته چو من در شکن موی تو نیســـت

گویند بهشـــت جـاودان خــــوش باشـــد

 دانـــم به یقین که خوشتر از روی تو نیســت

منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا

استفاده از این مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد


نویسنده: داود ׀ تاریخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:سعد الدین حموی,سعد الدین حموی,جوین,مشاهیر, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است